آزادیِ زن، نه شرقی، نه غربی؛ جهانیست
کارنما
اسفند ۱۴۰۲
این عکسها به دهها گزارش دیداری دیگر از راهپیماییهای نظرگیر فمینیستها در امریکای دههی هفتاد میلادی میمانند؛ آن هنگام که زن به کنش در خیابان عادت کردهبود. اما اینبار، هدفی فرامِلی این کنشگرها را به خیابان آوردهبود. همهی رهبرهای جنبش آزادی زن و فمینیستهای نامیِ موج دوم اینجا جمعاند: «بِتی فریدَن»، «گلُریا استاینم»، «بِلا اَبزوگ»، «سوزان برَون میلِر» و دیگران،[۱] اما این راهپیمایی نه برای حق و آزادی زن امریکایی، که در همبستگی با زن ایرانیست. عکسهای «برنارد گاتفرید» از روزی آفتابی و سرد در ماه اسفند یا مارس خبرمیدهند.[۲] نورِ کمجان خورشید از پشت بَنرهای پارچهای و پلاکاردهای دستساز میتابد. روی برخی از پلاکاردها جملهای کوتاه و روشن را میخوانیم: «زن ایرانی! ما با توییم»، «همهی زنها باهم»، «نه به چادر» و بر بنر پارچهای بزرگ دیگری، در اشاره به اینکه انقلابی در کار نبودهاست، چنین آمده: «لزبینها برای انقلاب فمینیستی در ایران: دگرگونی در قدرتِ نرینه در بهترین حالت اصلاح است».
برنارد گاتفرید، ۱۹۷۹، ۱۳۵۷، راهپیمایی سازمان ملی زن یا «اِن. اُ. دبلیو.» در پشتیبانی از زن ایرانی، نیویُرک
در یکی از عکسها، بِلا اَبزوگ، کنشگر نامدار فمینیست را میبینیم که بلندگویی قرمزرنگ را در دست گرفته و گرمِ سخنرانیست. عکس از زاویهی پایین، یعنی از دید یکی از تظاهرکنندهها گرفته شدهاست، و بلندگوی سرخ در آن حضوری روشن دارد. دیگر عکسهای گاتفرید نشانمیدهد که همان بلندگوی سرخ در بین رهبرهای فمینیست، گلُریا استاینم و «مارلوُ تامس»،[۳] دستبهدست شده و هر یک سخنرانی کوتاهی کردهاند. نیز میدانیم که فریدن هم در آن روز سخنرانی کردهاست، گواینکه هنوز عکسی از آن لحظهها را نیافتهایم. اما در عکسی دیگر، او را بین خبرنگارها و راهپیماها میبینیم که پالتویی آجریرنگ برتن و با چهرهای که ردی از نگرانی بر آن سایه انداخته، درست رو به دوربین ایستادهاست. بالای سرش واژهی «خواهرها»، یکی از کلیدواژههای فمینیسم موج دوم، در گوشهی پلاکاردی پیداست. در عکسی دیگر، شخصی ناشناس را میبینیم که در کنار یکی از سخنرانها، بهاحتمال اَبزوگ، در پلان نخست درست روبهروی دوربین ایستادهاست. ما نیمرخ او را میبینیم که کلاهی سیاه بر سر دارد و چهرهی خود را با پارچهای بههمان رنگ پوشاندهاست. روی کلاه، در کنار سنجاقی طلایی بهشکل یک پروانه، چندین پیکسل از سازمانهای فمینیستی و نیز شعارهای انقلابی گوناگون ماندگار شدهاست: «زنهای سیاه»، «کایُت: سازمانی برای زنهای ولنگار»، و بزرگتر از همه، با حرفهای یکسر بزرگ: «رنج بس است».
در این راهپیمایی که بهتاریخِ ۲۵ اسفندِ ۱۳۵۷ خورشیدی، یا ۱۵ مارسِ ۱۹۷۹ میلادی در برابر دفترِ نمایندههای دولتِ موقت در «مرکز راکفلر» و «کلیسای جامع سن پاتریک» در خیابان پنجم نیویُرک برپاشد،[۴] شعارِ پلاکاردهای زنهای موجِ دوم فمینیسم، بر جهانیبودنِ حقِ زن تمرکز داشت. در اوجِ غربستیزی و امریکاستیزیِ ایران انقلابی، و در واقع ارتجاعی، فمینیستها در پی شکلدادن به گفتاری آزادیخواهانه اما فرامرزی بودند. بتی فریدن در سخنرانیِ آن روز خود بر فهم نادرست بسیاری از غربیها از اهمیت مقاومت دربرابر حجاب تاکیدکرد و حجاب را چیزی فراتر از پوشاندن و دربرگیرندهی بسیاری از نیروهای سرکوبگر حق بشر در نظر گرفت. در دیدگاهِ او حجاب نمادی از جایگاه زنها در اسلام سنتی بود که حق سرپرستی آنها بر بچههایشان را پس از طلاق از ایشان سلبمیکرد، آنها را در برابرِ طلاقِ آسان آسیبپذیرمیساخت و چندهمسری برای مَردها را شدنیتر میکرد.[۵] درکِ فریدن، از واپسگراییِ اسلامیِ جامعهی ایران شگفتانگیز است، آن هم در برشی از تاریخ که بخشی از روشنفکری ایران دست به دستِ نیروی اسلامی داد و خواستهوناخواسته، سازِکار پدرسالارانهی آن را از نقد مصونکرد.
راهپیمایی نیویُرک گونهای همصدایی و همگامی با زنهایی بود که تنها چند روز پیش در جریان روز زن سال ۱۹۷۹ میلادی یا ۱۳۵۷ خورشیدی به خیابانهای تهران آمدهبودند و تصویر و خبر کتکخوردنها، توهینها، و تحقیرهایی که تجربهکردند در رسانههای جهانی پخش شدهبود. در آشوبِ پس از بهمن ۵۷، نشانهای جنسی، بهشدت سیاسی شدند، چنانکه یک ریشِ و یا حتا تهریش اسلامی میتوانست تا مدتها سبکِ زندگیِ غیر اسلامیِ و از نظر سیاسی «نادرست» مردی را بپوشاند.[۶] از سوی دیگر و کمتر از یک ماه پس از ۲۲ بهمن، در صفحهی نخست روزنامهی کیهان که تاریخ ۱۶ اسفند را بر خود دارد، از زبانِ خمینی میخوانیم که از این پس «زنها باید با حجاب به وزارتخانهها بروند».[۷] این دستور، البته در ادامهی لغو یکی از مهمترین سازکارهای قانونی دولتِ پیشین برای بهرسمیتشناختن حقوق زنها یعنی «قانون حمایت از خانواده» در هفتم اسفند همان سال صادرشد.[۸] این دو رخداد، آشکارا سرشت زنستیز و چیستیِ ایدئولژیک حکومت تازهبنیان اسلامی را بهنمایش گذاشت. اما اعلام جنگ اسلامگراها با زنهای ایرانی، چنانکه منطق قدرت همواره حکم میکند، با نخستین نشانههای آشکارگیاش، هستهی مقاومت را نیز در ایران پروراند، چنانکه هایده مغیثی با اشاره به این پیوند مینویسد: «زنان نهتنها سوژهی اولین کشمکش سیاسی پساانقلابی شدند، بلکه با بهراهانداختن نخستین مخالفت رادیکال با رهبر انقلاب، برای اولینبار اقتدار سخت وی را به چالش کشیدند».[۹] چنین است که دشمنِ نخستین و راستینِ حکومت اسلامی، یعنی زنهای ایرانی، در همان زمستان ۵۷ از نو زادهشدند.
برنارد گاتفرید، ۱۹۷۹، ۱۳۵۷، راهپیمایی سازمان ملی زن یا «اِن. اُ. دبلیو.» در پشتیبانی از زن ایرانی، نیویُرک
بهرغم همدستیِ آشکار نزدیک به همهی حزبهای چپ افراطی با اسلامگراها در مسالهی حجاب،[۱۰] بسیاری از زنها و شماری از مردها، واپسگرایی و تحجر حجاب اسلامی را نپذیرفتند و در برابرش ایستادند. روحالله خمینی که یکماه پس از بهقدرت رسیدن، میل دیریناش برای به بند فرستادنِ زنها را در فرمان حجاب و محدودکردن حقهای قانونی زنها، یک گام دیگر به عمل نزدیککرد، در ۱۷ اسفندِ ۱۳۵۷، ۸ مارسِ ۱۹۷۹ جمعیتِ زیادی از زنها را در برابر خود دید. زنهای پیشرو و شجاعی که به گواهِ عکسهای هنگامه گلستان، مریم زندی، و آلفرد یعقوبزاده، در راهپیماییهای روز زن، زیر آسمان گرفتهی تهران از هر حرفه و گروهی به خیابان رفتند تا یکی از باشکوهترین روزهای مقاومت را در ایران رقمبزنند. تصویر زنهای ایرانی پرشور و هنوز امیدوار ایستاده در خیابان در حالی که موهای سیاهشان زیر نور بیرمق زمستان میدرخشد، خاطرهایست که بر نگاتیوهای عکاسهای ایرانی ثبت شد تا چهار دهه بعد بدل به نقطهی یادکردی برای جنبش «زن، زندگی، آزادی» در پاییز ۱۴۰۱ شود. در مستندِ «جنبش آزادی زن در ایران: سال صفر» (۱۹۷۹) که از سوی سازمانِ «زنها در جنبش» ساختهشدهاست؛[۱۱] گوشههایی از این اعتراضهای پیشتاز را در برابر حجاب اسلامی میبینیم. در بخشی از این مستند، زنها را مشاهدهمیکنیم که در برابرِ ساختمان «جام جم» (صدا و سیما) پشت به نیروهای مذهبیِ خمینی بستنشستهاند. زنی پرستار در مصاحبه با همین سازمان میگوید: «ما با حجابی که آنها از ما میخواهند نمیتوانیم به مریضهای خودمان کمککنیم». زنی دیگر که خود چادریست، چنین میگوید: «شش دختر من درسخواندهاند، نمیخواهم که مردم به آنها بگویند که چادر سرکنید».[۱۲] در بخشی دیگر از این اعتراضها دخترهایی کمسن را میبینیم که پلاکاردی با شعارِ «آزادیِ زن، نه شرقیست، نه غربی؛ جهانیست» را بالابردهاند. این اعتراضها البته بهزودی و در غیاب مطلق پشتیبانی گروههای سیاسی از زنها، بهدست اسلامگراها و هوادارهای خمینی سرکوب شد تا خواست آزادی و گوهر جهانیاش، جای خود را به پژواک نفرتانگیز «از فردا صبح یا روسری یا توسری» دهد.
زن امریکایی ۴۳ سال پیش از زن ایرانی و در سال ۱۹۲۰ میلادی بهموجب متممی بر قانون اساسی کشورش حق رای گرفت. از نظر حقهای بنیادی و وضعیتِ نهادسازی، یا بهاصطلاح ایجاد تشکلهای سازمانی، او در سال ۱۹۷۹ در موقعیتی قرارداشت که بتواند نسبت به نابرابریهای جنسیِ فاحش در گوشهای دیگر از جهان مسئولانه واکنشنشاندهد. در سال ۱۹۶۳، یعنی درست همان سالی که زن ایرانی در جریان اصلاحهای مدنی گستردهی مشهور به انقلاب سفید، نهتنها حق رای، که حق نمایندگی سیاسی و وزارت نیز گرفت، بتی فریدن با کتابِ «رازورزی زنانه» یا «رمزوراز زنانگی»، به واکاوی نابرابری جنسی در زندگی روزمره پرداخت.[۱۳] فریدن سپس از کتابخانه به خیابان آمد و به شکلگیریِ «سازمان ملی زنها»[۱۴] (۱۹۶۶) کمککرد و ریاست این سازمان را تا سالِ ۱۹۷۰ برعهدهداشت. تمرکزِ این سازمان، بر دستیابیِ فرصتهای برابر حق مدنی برای زنها در جامعهی امریکا بود. آنها کمپینهایی را برای حضور پررنگترِ زنها در دولت، ایجاد مرکزهای نگهداریِ کودک برای مادرهای شاغل (پیشهور)، و حق پایانِ خودخواستهی بارداری برپاکردند. پروانه بهار، در جایگاه عضوی از این سازمان، میگوید که ۲۸ زن نفری پنج دلار رویهممیگذارند و این سازمان را بهوجودمیآورند؛ آنها از جنبشِ امریکاییهای آفریقاییتبار آموختند که با یکپارچهشدن و نهادسازی میتوانند حقِ خود را بهدستآورند.[۱۵]
«کِیت میلِت»، نویسندهی اثر دورانسازِ «سیاست جنسی»[۱۶] (۱۹۷۰) که به گواهِ مستندِ «سالِ صفر» کنار اعتراضکنندهها ایستاد، خطرِ واپسگرایی اسلامی را در درون جامعهی ایرانی حتا میان روشنفکرهای ایرانی هم دید. او در کتابِ «سفر به ایران»[۱۷] (۱۹۸۲) به گفتوگو با عضوهای «کمیتهی آزادی هنر و اندیشه در ایران»[۱۸] اشارهمیکند: «...یادم میآید که با عدهای از اعضای کمیته، قدیمیترین دوستانم در سازمان، ناهار میخوردیم و حرف میزدیم. ...اما اگر آخوندها قدرت را بگیرند چی؟ قدرت نمیگیرند، نگران نباش، مساجد فقط مراکز مخالفت و اعتراضاند. این صدای اعتراض مردمه. مردمِ عادی. مردم توی تظاهرات که مذهبیهای افراطی نیستن. کارگرن. میدونستی که کارگران شرکت نفت الان درخواست آزادی زندانیان سیاسی رو به عنوان یکی از شرایط پایان اعتصابشون اعلام کردهان؟» میدانم، من هم اینها را خواندهام، اما برایم جای سؤال دارد. الان زنان دارند حرفهایی میزنند. نگران بازگشت اسلامگراییاند، عواقباش برای زنان چه خواهدبود؟ اگر قوانین صدر اسلام دوباره حاکم شوند چه؟ «بچه نشو، هرگز چنین اتفاقی نمیافته. الان آخوندها رهبری میکنند، فقط به خاطر اینکه مساجد مراکز سازماندهیان. وقتی کمیته تشکیل شد اینها همه عوض میشه...».[۱۹] میلِت چه در کتاب «سفر به ایران» و چه در «سیاست جنسی» بر این نکته پافشاری کرده است که «اولویت دادن به مبارزهی طبقاتی و جانبی و ثانویه پنداشتن مبارزه برای برابری جنسی، قومی و نژادی، جز جابهجایی دیکتاتورها و تولید ضدانقلاب ناگزیری که از پی چنین خیانتی سر بلند میکند، پیامدی ندارد».[۲۰]
در آشوبی که هرگونه روشنگری، طرفداری از امپریالیسم و جاسوسی برای غرب خواندهمیشد، کِیت میلِت در ایران و بتی فریدن در نیویُرک به همراه صدها زن دیگر در ایران به خطرِ واپسگرایی به سدههای میانه از دلِ برگشتن به حجاب اسلامی اشارهمیکردند. اعتراضکنندهها راهپیمایی ۱۵ مارس را بخشی از «کنشِ فمینیستی جهانی»[۲۱] میخواندند که روز پیشاش در دهها شهر امریکا و همچنین در پاریس، لندن، و رُم برگزار شدهبود. بسیاری از اعتراضکنندهها از سازمانهای فمینیستی منطقه بودند که هم بخشهای میانهرو و هم رادیکال جنبش را نمایندگی میکردند، از جمله «سازمان ملی زنها» «کنگرهی ملی زنهای محله»،[۲۲] و «فمینیستهای رادیکال نیویُرک».[۲۳] راهپیمایی مسالمتآمیز اما پر سر و صدا، با شعارهایی به زبانهای انگلیسی و فارسی، همچون «نه روسری، نه توسری» ادامه یافت.[۲۴] هنوز رنگی از امید در نیویُرک و دیگر پایتختها و مرکزها بهچشم میخورد. «كميتهی بينالمللی حقوق بشر»[۲۵] در پاريس به رياست سيمُن دُبوار یک روز پیش از راهپیمایی تشكيل شدهبود و استاینم اعلامکرد که کمیته در حال بررسی فرستادن یک گروه کوچک به ایران برای ارزیابی وضعیت از دیدگاه حق زن است.[۲۶] اکنون، ۴۵ سال بعد، میدانیم که سایهی شوم حجاب اسلامی بر سر زنها در ایران ماندگار شد، اما روزِ زن در ایران حتا مدتها پیش از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، به روزی برای مقاوت در برابرِ حجاب اسلامی و هر نمادی از سرکوب، خشونت، و نفرت بدلشد.
زن، زندگی، آزادی
برنارد گاتفرید، ۱۹۷۹، ۱۳۵۷، راهپیمایی سازمان ملی زن یا «اِن. اُ. دبلیو.» در پشتیبانی از زن ایرانی، نیویُرک
راهنمای کتابنگاری:
کارنما، ۱۴۰۲، «آزادیِ زن، نه شرقی، نه غربی؛ جهانیست»، «کارنما؛ فصلنامهی نقد و تاریخ هنر»، زمستان ۱۴۰۲.
Kaarnamaa, 2024, “Women Liberation Is Not Eastern or Western; It’s Global”. Kaarnamaa; A Journal of Art History and Criticism, Winter 2024 + kaarnamaa.com/single-post/8march-24
پانویسها
[1] Betty Friedan (1921-2006 US), Gloria Steinem (1934 US), Bella Abzug (1920-1998 US), Susan Brownmiller (1935 US)
[2] Bernard Gotfryd (1924 Poland-2016 US)
[3] Marlo Thomas (1937 US)
[4] Rockefeller Center, St. Patrick's Cathedral
[5] Judith Cummings, 1979, “Demonstrators in City Back Iranian Women's Rights”, NYT, 790316, p 7. + nytimes.com/1979/03/16/archives/demonstrators-in-city-back-iranian-womens-rights.html.
[6] عباس امانت، ۱۴۰۰، «تاریخ ایران مدرن»، م. حافظ (ب)، ا. فرزام (و)، نشر فراگرد، ص ۸۷۳.
[7] کیهان، ۱۳۵۷، «زنان باید با حجاب به ادارات بروند»، «کیهان»، ش ۱۰۶۵۵، ۱۶ اسفند ۱۳۵۷، ص ۱.
[8] آیندگان، ۱۳۵۷، «لغو قانون حمایت از خانواده اعلام میشود»، «آیندگان»، سال دوازدهم، ش ۳۲۹۸، ۷ اسفند ۱۳۵۷، ص ۱.
[9] هایده مغیثی، ۱۳۹۸، «زنان و انقلاب ۱۳۵۷: تجربه اتحاد ملی زنان»، نشر زاگرس، ص ۲۰۴.
[10]برای درک بهتر این پیوند بنگرید به:
Hammed Shahidian, "The Iranian Left and the 'Woman Question' in the Revolution of 1978-79", International Journal of Middle East Studies, v 26, n 2, May 1994, p 223-247.
[11] Des femmes en movement (MLF), (1970-1982)
[12] Claudine Mulard and Sylvina Boissonnas, 1979, Mouvement de Libération des Femmes Iraniennes, Année Zéro (Iranian Women's Liberation Movement: Year Zero).
[13] Betty Friedan, 1963, The Feminine Mystique, W.W. Norton & Company.
فریدن در پی سیمُن دُبوار که «جنس دوم» را در سال ۱۹۴۹ منتشرکرد، سرچشمهی نابرابریهای جنسی را ارزشهای نادرست و اسطورههایی میداند که در جامعه نسبتِ به هویتِ زن در برابرِ مرد ساختهمیشود. از زن خواستهمیشود که هویتاش را در میان زن/همسر و زن/مادر پیداکند و کارِ خانهداری را همچون رمز و رازی ذاتی پیشِ خود نگهدارد و از انجام آن خوشحال باشد. او در این کتاب نشانمیدهد که خانهداری امری ذاتی نیست «چراکه عاملِ غریزی در نگهداری از خانه وجود ندارد». این ایده بهتمامی «برساخته از مجموعه رفتارهایی آموخته، تمرین و تحمیلشده است که سالها برای محافظت از ارزشهای مردسالاری حیاتی بودهاند». بنفشه چراغی، ۱۳۹۹، «اعضای نامرئی جامعه: زنان خانهدار»، سایت آسو. +
https://www.aasoo.org/fa/articles/3175
[14] National Organization for Women (NOW), (1966 - active)
[15] فریدن در سالِ ۱۹۷۱ به همراهِ گلُریا استاینم، بِلا اَبزوگ، و دیگران، «گروه سیاسی ملی زنها» یا National Women’s Political Caucus (NWPC) را ایجادکرد. این حزب از ۷۲ نماینده از طبقههای گوناگون امریکا تشکیل شدهبود. هدفِ این سازمانِ غیر حزبی، تشویق و کمکِ زنها برای واردشدن در سیاست بود. آنها کارهایی از جمله، شناسایی، استخدام، آموزش، و حمایت زنهایی را پیگرفتند که در پیِ شغلهای دولتی و سیاسی بودند. بهار که تنها عضو غیر امریکایی این سازمان بود اشارهمیکند که آنها باورداشتند تا زنها در پست و مقامِ سیاسی جایی نگیرند نمیتوانند از وضعیت زنها در جامعه دفاعکنند و آن را بهبود بخشند.
پروانه بهار، ۱۳۸۲، «مُرغ سَحر. خاطرات پروانه بهار»، انتشارات شهاب، ص ۲۰۷ تا ۲۰۹.
[16] Millett Kate, 1970, Sexual Politics, Garden City N.Y: Doubleday.
[17] Millett Kate, 1982, Going to Iran, Coward McCann & Geoghegan.
[18] Caifi
[19] امید شمس، ۱۳۹۶، «کیت میلت که بود و چرا در سکوت مرد؟»، «رادیو زمانه». +
https://www.radiozamaneh.com/374964/
[20] شمس، ۱۳۹۶.
[21] an international feminist action
[22] The National Congress of Neighborhood Women (NCNW), (1974 - active)
[23] New York Radical Feminists (NYRF), (1969 - mid-1970s)
[24] “No more veiling the head, no more battering the head”
[25] International Committee on Human Rights
[26] Cummings, 1979.
Picture Credits:
Bernard Gotfryd, 1979, N.O.W. Demonstration in Support of Iranian Women, New York. Library of Congress.