مهسا بیگلو و رها خادمی

شهرزاد چنگلوایی، ۱۳۹۷، غروب بت
برای بسیاری در هنر امروز ایران، این واقعیت هنوز آشکار بهنظرنمیرسد که هنر، امری فراتر از اثر هنریست و رابطههای اجتماعیِ گستردهای سبب پدیدآمدن هنر میشوند. با این دید، نباید شگفتزده شد اگر هنر نیز، چون هر بخش دیگری از بافتار اجتماعی، بر اساس رابطههای قوایی شکلبگیرد که در آن گروههای پیشرو در برابر گروههای محافظهکار قرارمیگیرند. بر اساس نسبتمندیهایی از این دست است که از دههی شصت میلادی به این سو، جنبشها و سیاستهای هویتی همچون فمینیسم، نقشی چشمگیر در بازتعریف هنر بهمثابهی امری ناخودپاینده و وابسته به پویشهای فرای قاب اثر هنری داشتهاند. آنها توانستند با کامیابی، درکی از هنر را استوار سازند که در آن، نبوغ نه میوهی فرآیندهای ناروشن ذهنی بیهمتا که برساختی بود اجتماعی. این بخش از دگرگونی هنر مدرن که نسبت به بافتار اجتماعی هنر آگاه است، بهویژه در هنر ایران دچار سوتفاهمهایی اساسی شدهاست که دلیل اصلی آن را باید در گسست هنر این کشور از جامعهی هنری جهان در بزنگاه تاریخی گذر از دههی هفتاد به هشتاد میلادی جست و تا امروز پیگیری کرد.
نقش هنرمندهای زن ایران در پیشبُردِ جنبش فمینیسم و تصویربخشیدن به این جریان سیاسی، موضوع مقالهای دیگرست، اما گفتوگو دربارهی زمینهی اجتماعی هنر و نقش آن در فضای مردسالار جامعه و هنر ایران، چندی پیش با رسیدن موج جنبش فمینیستی «من هم» به ایران و درگیرشدن شماری از چهرههای نامدار هنر این کشور، سرانجام بهطرزی گسترده طرح شدهاست. در فضای اجتماعی ایران که سخنگفتن از امر جنسی با قدرت پسزده میشود، آمار آسیبهای جنسی، بهویژه آزار جنسی زنها، اقلیتهای جنسی، و بچهها بهطرزی افسارگسیخته بالامیرود. این واقعیت در کنار مبارزهی دوگانهی جنبش زنهای ایران در برابر نظام سیاسی حاکم از یک سو، و رفتارهای رایج مردمی و ارزشهای واپسگرایِ مورد پشتیبانی آن نظام سیاسی از سوی دیگر، این جنبش را بدل به یکی از اساسیترین حرکتهای رهاییبخش ایران (اگر نه جهان) کردهاست.
برای نخستینبار در سال ۲۰۰۶ بود که «ترانا بِرک»،[۱] کنشگر امریکایی، دو واژهی «من» و «هم» (یا «می تو») را به یکدیگر چسباند و مردم را فراخواند تا سکوتشان را بشکنند و از تجربههای تلخ آزار جنسی بگویند. نزدیک به یک دهه پس از آن، در سال ۲۰۱۷، «اَلیسا میلانو»،[۲] بازیگر و کنشگر سیاسی، بار دیگر هشتگ «من هم» را اینبار در توییتر سر زبانها انداخت. میلانو در توییتر نوشتهبود: «اگر تاکنون آزارجنسی دیدهاید یا به شما تجاوز شده، در پاسخ به این توییت بنویسید: من هم». تا پایان روزِ بعد، پانصدهزار «من هم» توییتشد. شمارِ سرسامآور روایتها و اندازههای جهانی جنبش، ژرفای گرفتاریِ مردسالاری، زنستیزی، و تبعیض جنسیتی را پیش چشم جهان گذاشت. «می تو» به زبانهای گوناگون برگردانده و همرسان شد و مردم در کشورهای مختلف سکوت خود را شکستند و از تجربههای آزار جنسی و تجاوز گفتند. این جنبش بهویژه در زمینهی هنر؛ خواه، هنرهای مردمیتر چون سینما و خواه، هنرهای دیداری مورد توجه قرار گرفت.[۳]
چون دیگر پدیدههای مدرن، جنبش «من هم» نیز در مرزهای امریکای شمالی و اروپای غربی نماند و سرانجام در تابستان ۱۳۹۹، گروهی از زنها و در چند مورد مردهای ایرانی، کنشی مهم را شکلدادند که پیآیندهای آن بهطرزی گسترده مورد توجه قرارگرفت. این جریان که اغلب با بهرهگیری از فضا و امکان رسانههای اجتماعی شکلگرفت، نوشتن و سخنگفتن دربارهی تجربهی فرد آزاردیده از دستدرازی جنسی را شدنی کرد و آنچه را که پیشتر به پستوی ناگفتنیها راندهمیشد، در فضای همگانی فریادزد. گسترهی این کنشِ گروهی، جهان هنر را نیز در بر گرفت و چالشهایی جدی در میان هنرمندها و اهالی هنر ایران پدیدآورد که اوج آن، نشر بیانیهای از سوی دهها نفر از هنرمندها و نویسندههای جامعهی هنری بود که به امضای بیش از هزار نفر رسید و در آن رفتارهای تلافیجویانهی یکی از نامدارترین چهرههای متهمشده به آزار جنسی، یعنی آیدین آغداشلو، و نیز علیرضا سمیعآذر، پیشتیبان او در حراج تهران بهشدت محکومشد. هنرمندهای امضاکنندهی بیانیه نیز اعلامکردند که از شرکتدادنِ کارشان در حراج تهران خودداریمیکنند.

صفحهی نخست بیانیهی گروهی از هنرمندها، نویسندهها، و دستاندرکارهای جامعهی هنری ایران دربارهی جنبش «من هم» و حراج تهران، ۱۳۹۹
در سطحی گستردهتر، «من هم» یادآوریکرد که هنر ایران چه در فضای بیرونی و چه در محفلهای خصوصی، امکان رشد به زنها و اقلیتهای جنسی نمیدهد. این دگرگونی میتواند به فرصتی بدلشود که در آن زنها میدان عمل گستردهتری برای به پیش آمدن و واقعیتبخشیدن به استعدادهایشان پیداکنند. خودِ سخنگفتن از آزار جنسی در فضای بسته، محافظهکار، و مردسالار هنرِ ایران گشاینده و روشنگرست و میتواند با آگاهیبخشی به بخشهایی بزرگتر از جامعه سرایتکند و آگاهی و حساسیت جامعه را نسبت به رابطهی جنسی یکسویه یا مشروطکردن کامیابی حرفهای به رابطهی جنسی بالا ببرد. اما نکتهی اصلی، از میانبردن ریشهی این کژکاریها و برهمزدن تمام کلیشههای مردانگی و زنانگی در رابطهی جنسیست که برای مرد و زن بهترتیب نقشی کنشگر و کنشپذیر تعریفمیکنند.
اما «من هم»، بهرغم آنکه برخی ناگهانیاش میپندارند، در ادامهی دههها و حتا سدهها تلاش آزادیخواهانهی جنبشهای زنان در جهان هنر شکلگرفت. به ویژه، در دههی هفتاد میلادی آگاهیرسانی دربارهی میزان تجاوز و آزار جنسی زنها جریانهایی تازه را به جهان هنر آورد. گروهی از هنرمندهای زن امریکایی با رسانههایی تازه چون اجرا و ویدیو، پرداختن به این تابوها را در مرکز توجه خود نشاندند. در این میان، هنرمندهایی چون «سوزن لیسی»[۴] و «لزلی لِیبُویتز»[۵] نقشی مهم در ساختن ضدروایتهایی تصویری از زخمهای جنسی داشتند. این دو دستکم با هفت اجرای بزرگ در فضای همگانی شهر لُساَنجلس کوشیدند تا تجاوز را بهمثابهی جرم و خشونت علیه زنها بازتعریفکنند. در یکی از این کارها با نام «سه هفته در ماه مه»[۶] که بخشی از مجموعه اینستالیشنها و اجراهای این دو بود، لیسی دو نقشهی زردرنگ بزرگ را بر دیواری در یکی از مرکزهای تجاری شهر نصبکرد. این هنرمند روی یکی از این نقشهها، جاهایی را که در آن سههفته از ماه مه ۱۹۷۷ مکانِ رخدادن تجاوزی بودند، با واژهی «تجاوز» نشانگذاری و هر روز این نقشه را بر پایهی دادههای ادارهی پلیس لُساَنجلس بهروزرسانی میکرد. در نقشهی دوم نیز، او جاهایی را برجستهکرد که امکان گزارش تجاوز درآنها وجود داشت. لیسی پرُژهای همسان را در سال ۲۰۱۲ اجرا کرد؛ اما اینبار نقشهی تجاوز او بر دیوار ادارهی پلیس شهر نقشبست. پرُژههای فمینیستیِ آشکارکنندهی نابرابرهایِ ساختاری هنر امروز، گاه سویهی «هنری» حتا کمتری بهخود میگیرند و در شکل کنشگریهای نوآورانهای پدیدارمیشوند که یکی ازبهترین نمونههای آن را میتوان در هنر پسامفهومیِ «گریلا گِرلز»[۷] و پُسترهای دادهبنیان این گروه جست.
نتیجهی کنشگریهایی چون «من هم» در جاهای گوناگون جهان، و به ویژه، در جهان جنوب متفاوت بود؛ در هند، منجر به کنارهگیری یکی از مقامهای وزارت امور خارجه از قدرت شد. در ترکیه، روایتگری چندین زن سببشد یک انتشاراتی از ادامهی چاپ کارهای نویسندهای نامدار خودداریکند؛ و سرانجام در مصر، زنی جوان با ساختن یک حساب در شبکههای اجتماعی با نام پلیس آزار توانست بستری برای آسانکردن گزارش آزار جنسی در آن کشور پدیدآورد. در ایران، «من هم» به زنها این امکان را داد تا در جایگاه روایتکنندهای جسور، وارد پهنهی همگانی شوند و فضایی را اشغالکنند که ازیشان دریغشدهبود. شجاعت روایتگری، دستآوردهایی دیگر نیز بههمراه داشت. نخست، ایجاد همبستگی میان زنهای ایرانی و سپس بالارفتن حساسیتها نسبت به قانونهای مربوط به تجاوز در حکومت ایران، و سرانجام گفتوگو بر سر ضرورت حیاتیِ کنارگذاشتنِ حکمهای شرع اسلامی[۸] در نسبت با تجاوز جنسی و همهی قانونهای مشابه آن.
«من هم» در ایران در ادامهی دههها کار نظاممند جنبشهای برابریخواهانهی فمینیستهای ایرانی قرارمیگیرد. چنانکه نوشین احمدی خراسانی در گفتوگویی، با اشاره به چندگانگی و گوناگونیِ کنونی جنبشهای زنهای ایرانی به سبب گسترش رسانههای اجتماعی، میگوید: «آن جنبش سازمانیافتهی زنان در سه دههی گذشته که هدفاش تغییر و اصلاح قوانین و مقررات مربوط به زنان و مشارکت بیشتر آنان در امور مختلف بود، امروز با توجه به شرایط کنونی، متکثر شده و خود را در شکلهای تازه و متنوعی از کنشگریهای برابریطلبانه بروز دادهاست».[۹] بهرغم آنکه امروز چهبسا نتوان در میان جریانهای فمینیستی ایران، یک رهبریِ متمرکز برای «من هم» یافت اما میتوان بر این نکته تاکیدکرد که سالها تلاش پیشگامهای جنبش فمینیستی در ایران، سرانجام در جنبش «من هم» در شکل صداهایی خودپاینده درآمده که در آن، زنها خود دست به کنشگری میزنند. «نفع این جریان برای زنان و همینطور مردان این است که در خلال این بحثهایی که شکلگرفت، آگاهی بیشتری در مورد الگوهای مختلف آزار جنسی بهوجودآمد. آنچه که در این چند ماه دیده شده ناآگاهی عمیق جامعهی ما در مورد خود مفهوم آزار جنسی است».[۱۰] آشناییِ نخستین روایتکنندهها با سیاستهای روایتگری، سبب شکلگیریِ صدایی زنانه و به دور از سازوکارهای سلسلهمراتبی شد که میکوشید شیوهای جایگزین را دربرابر صدای مردانهی زبان فارسی دربارهی موضوعهای جنسی، مسالهی تجاوز، و تنِ زنانه پیش چشم و گوش خواننده بگذارد.
در ماههای پس از اوجگیری «من هم»، واکنشهای بسیاری در فضاهای رسمی و غیررسمی، بیشتر در فضای توییتر، نسبت به آن پدیدآمد. در آغاز از آوردنِ نام فرد متهم به آزار یا تجاوز خودداری میشد. اما بالارفتن شمارِ تجربهها و نشانیهای همسان که در داستانها آشکارمیشد، نامهای بسیاری را یکی پس از دیگری آشکارکرد که در میانشان چهرههای شناختهشدهی هنری نیز بهچشم میخورد. در این میان و با توجه به شنیدهشدن پربسامد نام آیدین آغداشلو در میان فهرست آزارگرها، بسیاری بر این گمان بودند که حراج تهران دستکم، کار او را از فهرست نسخهی سیزدهم خود که در دیماه ۱۳۹۹ برگزارشد، بیرونمیآورد. اما نهتنها چنین نشد، بلکه کاری کمارزش از آغداشلو با جهشی چندین برابری در قیمت، «رکوردشکنی» کرد. «در ایران، که دست زنان از سهم قدرت ساختاری خالیست، ساختار مردانهی تهدیدشده مرعوب که نمیشود هیچ، به دلجویی از متهم و دهنکجی به آسیبدیده میپردازد. در وضعیت استیلا دیگر شرایط گشوده نیست و امکان تغییر قواعد کم است».[۱۱] چنین واکنشهای تمامیتخواهانهای، سبب شد تا گروهی از هنرمندها، نویسندهها، و دستاندکارهای جامعهی هنری ایران در واکنشی بهنسبت کمسابقه، بیانیهای را در پشتیبانی از جنبش «من هم» در ایران و نیز انتقاد از «نقش مخرب نهاد غیرشفاف حراج تهران» تدوینکنند که به امضای بیش از هزار نفر رسید. گروهی از نویسندهها در مقالهای در وبسایت «میدان»، از بنیادهایی چون «پژمان» بهمثابهی پارهای دیگر از ساختار مردسالارانهی هنر کشور یادکردند[۱۲] تا اینسان روشنشود که هنر معاصر ایران، بهویژه آنجا که مستقیم یا غیرمستقیم به بازار و بدهبستانهای مالی غیرشفاف پیوندمیخورد، استعداد بالایی برای واپسنگری دارد.
حراج البته تنها محل بروز و پیوند میان پدرسالاری، یکهسالاری، و اقتصاد رانتی هنر ایران نیست که در برخورد با جنبش زنان، خشونتی آشکار از خود نشانداد. مدتها پیش از آن که کار به حراجی برسد، فضاهایی چون کارگاهِ خصوصیِ هنرمند/آموزگار که قرارست فضایی پیشرو باشند، در برخی موردها بستری را برای آزار جنسی پدیدآوردند. پیچیدگیهایِ چندلایهی فرهنگی، اجتماعی، طبقاتی، و سیاسی، زنهای ایرانی را در وضعیتی ویژه قرارمیدهد. تنِ زن، بار دیگر بدل به میدان نبرد این نیروها میشود[۱۳] و زیست گروهی پرشمار از زنهای ایرانی را بسیار پرتنش میسازد. زن جوان هنرجو که در دانشگاه و زندگی روزانه با انبوه قانونهای دستوپاگیرِ یک نظام سیاسی مبتنی بر آپارتاید جنسی روبهروست که پیوندشان روز به روز با حقیقت زیستهی انسان سدهی بیستویکمی گسستهتر میشوند، از فضای همگانی تنگ به فضایی نیمهرسمی پامیگذارد که در آن میتوان دستکم چند ساعتی، حدی اندک از آزادی را تجربهکرد. اما این اندرونی نیز گاه در اختیار مردیست که حدود حرفهای را زیرپا میگذارد و در رابطهی قدرتی نامتوازن به خود اجازهمیدهد که هنرجو را بدل به اُبژهی میل خود کند.
هرچند جنبش «من هم» را باید در چارچوبِ کلیِ فمینیسم و حق زن، بخش از پرُژهی مدرنسازی ایران دانست اما نباید تمایز میان تجربهی مدرن در ایران و هر کشورِ بهاصطلاح جنوبی دیگر را با آنچه در امریکای شمالی و اروپای غربی رخمیدهد ناچیز انگاشت. کنترل سامانمندِ امر جنسی و بهویژه تنِ زن و اقلیتهای جنسی بهدست دولت بخشی از برنامهی ایدئلژیک دیکتاتُریهای جنوب، بهویژه از گونهی دینیست. پس باید آگاه بود که برخوردهای زُهدکیشانه با امر جنسی که ممکن است مورد پشتیبانی محافظهکارها باشد از اساس در ستیز با آزادیهای فردی و جنسی و به همین سبب، شیوهای واپسگراست که در نبودِ سامان آموزشیِ پیشرو و رسانههای آزاد، دست قدرت را برای کنترل بازتر میکنند. ردِ پدرسالاری، چه در قالب آنگونه از روشنفکری که هنوز پذیرشِ نقشِ صددرصد برابر زنها برایش دشوارست؛ و چه دیکتاتری دینی، باید با هم رخبدهد.
کثرین مککینن، یکی از چهرههای نامدار فمینیسم موج دوی امریکا، گفته بود: «فمینیسم از اساس، امر جنسی را بهمثابهی نخستین قلمروی اجتماعی مردانه برمیشمارد»،[۱۴] پس بازنمود چیرگی بر این قلمرو در میل به تملک تن زن و گذشتن از مرزهای آن آشکارمیشود. اما باید در نظر داشت که این نه ویژگیِ سرشتی مردانگی، که میوهی ساختارهاییست که آنرا چنین تعریفمیکنند؛ «برای دریافت تبعیض جنسی، ضروریست که دربارهی مردانگی و ساختارهایی که سلطهطلبانهترین و زهرآگینترین شکلهای آنرا پدیدمیآورند، پرسشگری کنیم. این بازپرسیها برای رخنهکردن به افسانهی مردانگی و آشکارکردناش نه همارز امرِ طبیعی و هنجارین، که بهمثابهی برساختی اجتماعی، نسبی، جنسیتی [فرجنسی]، و بنابرین همواره موردِ پرسش، ضروریست».[۱۵]
آزار، خشونت، و تجاوز جنسی همواره نیاز به تعریف و بازتعریف در پهنهی همگانی دارند و زبان و گفتار نقشی پررنگ در فرآیند پرداخت و شناخت این تعریفها بازیمیکنند. بهرغم آنکه خشونت جنسی، دَر و بَر تن فرد اعمالمیشوند و تجربهای بسیار درونی و واقعیاند، اما شیوهای که با آن به قلمروی خودآگاه میآیند، از راه زبان رخمیدهد. بنابرین چنانکه «فایلبُرن» و «فیلیپس» استدلالمیکنند: «همزمان که خشونت جنسی دربرگیرندهی چیزهایی بسیار لمسپذیرست که بر تن ما رخمیدهند، گونهای که آنها را میفهمیم و معناشان میکنیم، و نیز اینکه از اساس توان تشخیصشان را داشتهباشیم و بتوانیم آنها را بهمثابهی خشونت جنسی «بهشمارآوریم»، بهطرزی عمیق در زبانی که در دسترس داریم تنیدهاست».[۱۶] اینکه در زبانی زندگیکنیم که به ما توان سخنگفتن و مهمتر از آن ابزارِ درککردن آنچه تجربهکردهایم را بدهد، گامی اساسی در راستای تعریف و پیکربندیِ مرزها و خواستههای ما در زیست جنسیمان است. اما بهویژه با توجه به رویکرد بهنسبت منفی جامعهی ایرانی نسبت به زیست جنسی، بر ماست که بهطرزی کنشمندانه دربارهی تجربهی خود بهمثابهی سوژههایی جنسی سخنبگوییم، سخنگفتنی که میتواند افزون بر تجربههای ناخوشآیند، دربارهی لذتهای ما، سرخوشیهای ما، و در یک کلام، تنهای ما در پیوند با یکدیگر باشد.
راهنمای کتابنگاری
مهسا بیگلو و رها خادمی، ۱۳۹۹، «جنبش «من هم» در هنر امروز ایران». «کارنما؛ فصلنامهی نقد و تاریخ هنر»، ج ۴، ش ۴، زمستان ۱۳۹۹
Mahsa Biglow and Raha Khademi, 2021, “MeToo and the Contemporary Iranian Art”, Kaarnamaa; A Journal of Art History and Criticism, V 4, N 4, Spring 2021
پانویسها
[1]Tarana Burke (1973 US)
[2] Alyssa Milano (1972 US)
[3]برای خواندن شرح بهنسبت گستردهای از سرچشمههای جنبش «من هم» در جهان هنر بنگرید به مقالهی: مهسا بیگلو و الهام سالمیان، ۱۳۹۷، «من هم»، «کارنما؛ فصلنامهی نقد و تاریخ هنر»، ج ۲، ش ۴، زمستان ۱۳۹۷، ص ۹۱۷ تا ۹۲۳.
[4] Suzanne Lacy (1945 US)
[5] Leslie Labowitz-Starus (1946 US)
[6] Three Weeks in May (1977)
[7] Guerilla Girls (1985-)
[8]گاه از تعبیرهایی چون «قوانین یا حقوق اسلامی» یادمیشود که آشکارا خطایند. مفهومهایی چون «قانون» و «حق» پدیدههایی مدرناند که در متن دینی بهتمامی از معنا تهی میشوند.
[9] سمیه قدوسی و نوشین احمدیخراسانی، ۱۳۹۸، «گفتگوی مجله زنان با نوشین احمدی خراسانی : شبه فمینیسم رودروی اندیشهورزی فمینیستی». «مجلهی زنان»، شمارهی ۳۵، خرداد و تیر ۱۳۹۸. +
[10]شهرزاد همتی و شیوا نظرآهاری، ۱۳۹۹، «منافع جنبش «من هم» برای زنان و دشواریهایش». «دیدهبان آزار»، ۱۱ آذر ۱۳۹۹. +
[11]بهاره بشارتی، ۱۳۹۹، «کنش تحتِ انقیاد». «پروبلماتیکا»، ۲۳ بهمن ۱۳۹۹. +
[12] نوشین عسکری، شیوا یوردخانی، یاسمین قلعهنویی، بهار نوریزاده، ۱۳۹۹، «فرشتهی زمان شتابنده: پرسشگری از ساختار نابرابر نهاد هنر ایران». «میدان»، ۹ بهمن ۱۳۹۹ + medn.me/OPvKn
[13]متن، به کاری بینام از باربرا کروگر اشارهمیکند که عبارتِ «تنِ تو میدان نبرد است» را با خطی درشت بر خود دارد و برای نخستین بار در شکل پُستری برای یک راهپیمایی در واشنگتن در پشیتبانی از حقِ زنها برای پایانِ بارداری آفریدهشد.
[14] Catharine A. MacKinnon, “Feminism, Marxism, Method, and the State: An Agenda for Theory.” Signs, V 7, N 3, 1982, P 515–544. P 529
[15] Maryam Omidi, 2018, “The Many Faces of the #MeToo Backlash”. Public Seminar 180117. +
[16] Bianca Fileborn and Rachel Loney-Howes,2019, #MeToo and the Politics of Social Change, Palgrave Macmillan. P 105
Picture Credits:
Shahrzad Changalvaee, 2018, Twilight of The Idol. Clay and inkjet prints of photo paper, Approximate size: 8 x 8 x 30 inches (20 x 20 x 76 cm). Installation view at The Chimney NYC Gallery, Courtesy of the artist.